یا رب مکن از لطف پریشان ما را / هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم / محتاج بغیر خود مگردان ما را . . .
گفتگو با خدا
آرزویت را برآورد میکند ، آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی میگریاند . . .
گفتگو با خدا
پروردگارا
ببخش مرا که آنقدر حسرت نداشته هایم را خوردم ، شاکر داشته هایم نبودم . . .
گفتگو با خدا
بارالها
تو نادیده میگیری
من هم نادیده میگیرم
تو خطاهایـم را
من عطاهایت را . . .
گفتگو با خدا
تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش
خواهی دید که ان لحظه هرگز نخواهد رسید . . .
منبع:بیتوته
موضوعات مرتبط: خدا ، ،
برچسبها:
بیشتر اوقات زنجیرهای درونی ؛
قویتر از زنجیرهایی هستند که از خارج تو را مهار کرده اند.
برچسبها:
مهــم بــــــودن رو فـــرامـــوش کــن
روزنامه ی روز شنبه زباله ی روز یکشنبه است
زنـــدگـی کـن بــه شيـــوه خــــودت
بـــا قـــوانيـــن خــــودت
بـــا بـــاورها و ايـمـان قلبی خــــودت
مـــردم دلشـــان می خــــواهد
موضوعی برای گفتگو داشته باشند
برايشان فرقی نمی کند چگونه هستی
هــر جـور کــه بــاشی حـرفی بــرای گفتن دارنـــد !!
شــاد بــاش و از زنـــــدگـی لــــذّت بــبـــر…!
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسبها:
در دلِ من چیزیست، مثلِ یک بیشه ی نور
مثلِ خواب دمِ صبح
و چنان بی تابم
که دلم می خواهد، بدوم تا تهِ دشت
بروم تا سرِ کوه
دورها آواییست که مرا می خواند...
منبع:http://adidgah.blogfa.com
موضوعات مرتبط: اثار بزرگان ، سهراب سپهری ، ،
برچسبها:
ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت
بر سینه می فشارمت، اما ندارمت
ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح می شمارمت، اما ندارمت
در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت، اما ندارمت
می خواهم ای درخت بهشتی ، درخت جان
در باغ دل بکارمت، اما ندارمت
می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت
نوشته از طرف : متاسفانه دوستمون اسمشون رو ننوشته بودن . خواهشا اسمتون رو بنویسن تا ثبت بشه به اسم خودتون
موضوعات مرتبط: نوشته های قشنگ شما عزیزان ، یه ناشناس ، ،
برچسبها:
خـوشبـختـی یـعنـی . . .
یــه نـفـر بـاشه کـه بـخاطـر تـــــو
ضـربان قلبـش بـالا پـاییـن بـشه و تــو رو
بـا تـمـوم وجــودش بـخـواد
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ ﺩﺍﺷﺖ
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ ﯾﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﯼ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ
ﺑﺒﺮﯾﻤﺖ ﺁﺳﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﺳﺎﻟﻤﻨﺪﺍﻥ
ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ
ﮔﻔﺖ: ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪ ﭼﯿز رﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﮔﻔﺖ: اﻧﮕﺎﺭ ﺧﻮﺩﺗﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ
ﮔﻔﺖ: ﭼﻄﻮﺭ؟
ﮔﻔﺖ: ﺍﻧﮕﺎﺭ ﯾﺎﺩﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﺑﺰﺭﮔﺖ ﮐﺮﺩﻡ،
ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺘﯽﮐﺸﯿﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﯽ،
ﻗﺎﻣﺖ ﺧﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﻗﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻨﯽ...
ﭘﺴﺮ ﺭﻓﺖ ﺗﻮﯼ ﻓﮑﺮ ...
ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ
ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮑﻨﻢ
ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﻤﯿﺎﺩ...
برچسبها:
هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
که رفت روزها و لحظهها از خاطرم رفته است
هوا سرد است اما من
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی میکند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب میبینم..
تمام دستههای نرگس دیماه را در راه میچینم
و وقتی از میان کوچه میآیی
و وقتی قامتت را در زلال اشک میبینم
به خود آرام میگویم:
دوباره خواب میبینم!
دوباره وعدهی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا..
من دستههای نرگس دی ماه را در راه میچینم.
لیلا مؤمنپور
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسبها:
حاصلِ سبزترين باور ِمن
برگ زرديست كه از لای ورق های دلم می ريزد
مانده ام سخت غريب
ديگر از سبزترين حادثه هم می ترسم . . .
برچسبها:
برچسبها:
من
میتوانم با چاقوی آشپزخانه تهدید ات کنم
تا پاسخِ هزار سؤال را
دانه دانه
از حلقوم ات بیرون بکشم
یا میتوانم خانه را به آتش بکشم
و اولین عکسِ سه بعدی سوختن ات را
در بیلیبوردهای شهر
رونمایی کنم
من همه کار میکنم
با چهار لیتری پر از بنزین
خاندان ا ت را بسوزانم
و یا در میدانهای شهر
لباستهایت را قیچی کنم
تازه !
من یک کارِ دیگر هم بلدم
اگر دیر به خانه بیایی
گریه میکنم !
{ بهرنگ قاسمی }
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسبها:
مردی در تکاپوی عشق خود گم شد!
چشم هایش به رنگ انجم شد
آه از سینه اش برون می داد
رنگ ماه ز آه اش فزون می داد
مرد بود و مردی اش بسیار
پشت پلک هایش شرر بسیار
آسمان محو در قدم هایش
عشق معلول در عدم هایش
تکه تکه کرد غرور اش را
زیر پا نهاد وجود اش را
مثل پاییز تن طلایی شد
رنگ عشق اش آسمانی شد!
خسته شد درمیان عابر ها
آن یگانه مرد محفل ها
دست بند عاشقی به دستان اش
حکم دلدادگی به دنبال اش
هرم چشمان یار،زندان اش
صد امان ز آه پنهان اش!
آه ای باد سرد پاییزی
بی امان برگ عشق می ریزی
غافلی ز عشق آدم ها
عشق حلال بزم مشکل ها...! منبع:http://poem.parsiblog.com
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسبها:
بگريد و سوزد و نابود شود
آنکه چون شمع بخندد به شب تار کسی
بی گمان دست در آغوش نگارش ببرند
آنکه يک بوسه ستاند ز لب يار کسی
ادامه اس ام اس ها در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسبها:
مرا وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی
مرا از من، مرا از قیدِ من بودن رها کردی
_دوباره روی ماهت محو شد در رشته های شب
تو با زیباییات این حرفها را نخ نما کردی...
نماز عشق می خواندم، امامم حضرت دل بود
کنارم بی تکلّف ایستادی، اقتدا کردی
به هم نزدیک بودیم، آتش از لبهات میتابید
دلت میخواست لبهای مرا، امّا حیا کردی
من از خود نیمهای را دیده بودم "عاقل" اما تو
مرا با نیمه ی دیوانه ی من آشنا کردی
محمدرضا طاهری
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسبها:
از تو کلام از سر لطفی، حتی نگاهی دلنشین کافی است
آری برای شام یک درویش، آب و کمی نان جوین کافی است
در کشور جانم نمیخواهم، فرمانروای دیگری جز تو
زیرا به این باور یقین دارم، یک شاه در یک سرزمین کافی است
من جز به اذن حضرت چشمت، راهی به لبهایت نمیجویم
پیشانیات را پاک کن از اخم، نامهربان! دیوار چین کافی است
شعر و ترانه، چشمک و ابرو، صیاد یک شیر است یا آهو
آمادهام، تیر و کمانت کو؟ صیدم کن ای آهو! کمین کافی است
هرچند با سقفی جدا از هم، سقفی جدا فرسنگها از هم
تو دوستم داری همین خوب است،من عاشقت هستم همین کافی است
مهدی عابدی
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسبها:
كاش كه معشوق زعاشق طلب جان مي كرد
تا كه هر بي سر و پائي نشود يار كسي
موضوعات مرتبط: عاشقانه ها ، ،
برچسبها:
تعجب نکن که چرا هنوز فراموشت نکردم
آدمها هیچوقت “بزرگتریــن اشتباهشون” رو فراموش نمیکنن !
•
موضوعات مرتبط: عاشقانه ها ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: عاشقانه ها ، ،
برچسبها:
واییییی ک اگهه بودییی چه دیونههه بازیی میشدددددددددددددددد
موضوعات مرتبط: عاشقانه ها ، ، ،
برچسبها: